وقتی برای انجام همه کارها وقت ندارید

چیزی که دائماً می شنوم این است که ‘من برای انجام همه کارها وقت ندارم.’ این یک مشکل رایج یک کسب و کار مد استارتاپی است. وقتی همه کلاه‌ها را به سر می‌کنید، رسیدن به چیزهایی که برای رشد به آن‌ها نیاز دارید، سخت و غیرممکن است.

من میفهمم. من آنجا بوده ام و واقعاً سخت است. اما من می خواهم چند نکته را به شما بگویم.

اولاً، مطمئناً برای انجام همه کارها وقت ندارید. هیچ کس نمی کند. از فشار آوردن به خودتان دست بردارید که «همه کار را انجام دهید»، «همه چیز باشد»، «همه آن را داشته باشید».

این فشار ناتوان کننده است و معمولاً منجر به عدم پیشرفت می شود، نه پیشرفت در مراحل.

شما نمی توانید همه چیز را یکجا انجام دهید. این امکان وجود ندارد. بنابراین شما کاری را انجام می دهید که باید انجام شود، که صادقانه بگویم، «همه چیز» نیست، حتی اگر اغلب چنین احساسی داشته باشید.

یاد بگیرید که کارهایی را که برای یک فرد (محرک، مصمم و هدفمند) منطقی است، اولویت بندی کنید و انجام دهید.

شما باید با آن خوب باشید. شما نمی توانید در مورد کاری که انجام نشده است احساس بدی در خود ایجاد کنید.

در عوض، باید به خودتان به خاطر کاری که انجام داده اید تبریک بگویید. و سپس از این اشتیاق و حس موفقیت برای حرکت به کار بعدی استفاده کنید.

و دوم…

اگر به اندازه کافی چیزی را بخواهید، زمان را به دست خواهید آورد.

درسته. و در اعماق وجود، شما آن را می‌دانید.

این درسی بود که کمی طول کشید تا یاد بگیرم. به‌عنوان کسی که همیشه به خودم فشار زیادی وارد می‌کردم تا اجرا کنم و «تنبل» نباشم، در تمام کارهای پرمشغله عالی بودم.

با اون کار شلوغ عصا رو به خودم دادم. من معتقد بودم که ‘زمان’ برای انجام کارهای دیگر در تجارت خود را ندارم، در حالی که در واقعیت فقط عصبی یا ترسیده بودم. اینها دلایل واقعی بودند که کاری انجام نشد، نه به این دلیل که نمی توانستم زمان پیدا کنم.

شروع به درک کردم که آن چیزهایی که واقعاً برای من مهم بودند، چیزهایی که می‌دانستم تأثیر عمده ای بر تجارت من خواهند داشت. . . خوب، اینها چیزهایی بودند که باید برایشان وقت بگذارم، نه اینکه برایشان وقت پیدا کنم.

بهانه‌ها به من اجازه می‌داد که بگویم نمی‌توانم زمان پیدا کنم، در حالی که در واقعیت مجبور بودم وقت بگذارم.

و اگر وقت نمی گذاشتم، مجبور می شدم از خودم بپرسم: «این چقدر برای شما مهم است؟ شما می گویید که می خواهید موفق باشید، سپس برای کارهایی که برای رسیدن به اهداف خود باید انجام دهید، زمان بگذارید.

به چالش کشیدن خود به این شکل همیشه جالب نیست، اما به شما قول می دهم که مؤثر است.

هیچ چیز به اندازه اینکه خودت را با b.s.

آن را امتحان کنید.

آیا واقعاً تحت تأثیر تجارت خود هستید؟

اداره یک کسب و کار مد می تواند طاقت فرسا باشد.
کارهای زیادی برای انجام دادن، چیزهای زیادی برای کشف کردن، کارهای زیادی برای مدیریت، چیزهای زیادی برای ایجاد تعادل وجود دارد. به طور کلی، این فقط است. . . زیاد.
من احساس را درک می کنم.اما من می خواهم شما را در مورد چیزی به چالش بکشم.
سؤال من این است: آیا واقعاً از کاری که باید در تجارت خود انجام دهید غرق شده اید؟ یا به خود می گویید غرق شده اید؟
اگر هنوز آن را نفهمیده اید، فکر کردن این هفته کمی عشق سخت است.
من اغلب این را می شنوم: من خیلی غرق شده ام. من مطمئن نیستم که ابتدا باید چه کار کنم.
من آن را دریافت می کنم. کارهای زیادی برای راه‌اندازی، راه‌اندازی و رشد یک کسب و کار مد وجود دارد.
هیچ کس در مورد آن بحث نمی کند.
چیزی که من در مورد آن بحث می کنم این است که چقدر از غرق شدن شما به خود تحمیل شده است.
آیا واقعاً نمی‌دانید که بعداً چه کاری انجام دهید یا به هر کاری که می‌توانید انجام دهید بیش از حد فکر می‌کنید تا جایی که هیچ کاری انجام ندهید؟

صادق باشید.

در فهرست کارهای «به اهدافم برسم» خیلی بالاتر از اقدام نیست.
بدون اقدام نمی توانید به یک هدف برسید.

حتی اگر این اقدام اشتباه باشد، شما هنوز یک قدم به رسیدن به آن هدف نزدیک‌تر هستید، زیرا اکنون یک چیز را می‌دانید که نباید دوباره انجام دهید.
من همین الان به شما می گویم، اینطوری کار نمی کند.
غلبه مطلقا وجود دارد.
اما، شما این قدرت را دارید که با انجام کاری از آن غلبه کنید. حتی اگر مطمئن نیستید که «چیزی» که تصمیم به انجام آن دارید کارساز خواهد بود.
باور اینکه قبل از تصمیم گیری به همه پاسخ ها نیاز دارید، بسیار مشکل ساز است. زیرا هیچ کس هرگز همه پاسخ ها را ندارد.
اگر واقعاً، صادقانه، کاملاً، نمی دانید قدم بعدی چیست، از کسی بپرسید.
از یک طراح همکار بپرسید. از یک مربی بپرسید از یک رهبر جامعه بپرسید. پرسیدن.
و بعد یه کاری بکن اقدام به.
من فکر می کنم که گاهی اوقات ما به عنوان صاحبان مشاغل تمایل داریم بارها و بارها به خود بگوییم که چقدر غرق شده ایم. و با انجام این کار، خود را در حالت انفعال قرار می دهیم. ما خودمان را آموزش می‌دهیم که باور کنیم نمی‌دانیم بعداً چه کاری انجام دهیم، در حالی که بیشتر اوقات انجام می‌دهیم.
ما می‌دانیم که از چیزهایی که ما را می ترساند اجتناب می کنیم. می‌دانیم که اجازه می دهیم عدم اطمینان پیروز شود.
و صادقانه بگویم، اینگونه نیست که یک تجارت پر رونق ساخته شود.
بنابراین دفعه بعد که احساس کردید خسته و گرفتار شدید، از خود بپرسید: آیا واقعاً گیر کرده ام؟ یا می ترسم قدم بعدی را بردارم؟

امیدوارم این کمی عشق سخت برای شما مفید باشد.

عشق و تشویق فراوان،

تماس با ما